خودکشی معضل اجتماعی یا مسئله روانشناختی؟

خودکشی معضل اجتماعی یا مسئله روانشناختی؟

افزایش نرخ خودکشی در جامعه ایران به عنوان کدهایی است که بایستی نظام اجتماعی را به تفکر وا دارد زیرا بنظر می رسد رابطه معناداری بین ناکامی‌های اجتماعی و نرخ خودکشی وجود دارد. ناکامی به عنوان عاملی است که تاثیرات دراز مدت و خطرناکی در جامعه داشته و افراد را به احساس ناامیدی در زندگی سوق می دهد.

شرایط ساختاری نابسامان و نامطلوب و به تبع آن تنش‌ها و اختلالات شدید ذهنی همانند موج موافق، انگیزه‌های خودکشی را در ذهن افراد شکل می‌دهد، فشارهای غیر متعارف اجتماعی احساس تنهایی و طرد شده‌گی را در افراد بوجود می‌آورد. در مواجهه با این وضعیت، افراد ممکن است احساس کنند که تنها هستند و هیچ شخص و نهاد حمایتی وجود ندارد که به تصمیمات او توجه کرده و از او حمایت کند در واقع وضعیت یاد شده احساس بی‌پناهی و فقدان کنترل را به اشکال مختلف به شخص تحمیل می‌کند.
متاسفانه نرخ رشد خودکشی در ایران از وضعیت متعارف عبورکرده اما این معضل اجتماعی از سوی مسئولان دولتی همچنان بعنوان یک مسئله فردی تلقی می‌گردد ، از انجایی که فرد در اجتماع زندگی می‌کند و همواره وضعیتی کنترل ناشدنی از سوی جامعه بر فرد تحمیل می‌گردد، خودکشی در ایران بایستی بعنوان یک مسئله اجتماعی مورد واکاوی دقیق قرار گیرد.
وقتی ۷ میلیون شهروند در معرض خطر، جهت پیشگیری از خودکشی از خدمات مشاوره‌ای بهزیستی بهره می‌گیرند این بدین معناست که ما با یک معضل اجتماعی روبرو هستیم نه یک مسئله روانشناختی به بیان دیگر ریشه‌های خودکشی در ایران عموماً ناشی از استرس و فشارهای روانی است که زمینه‌های کاملا اجتماعی دارد.
نظام اجتماعی با هدف سرپوش گذاشتن بر ناکارامدی‌هایش با استفاده از ابزار روانشناسی، ضعف عملکردی در حوزه‌های مختلف را به قربانیان جامعه تقلیل می‌دهد تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند افزایش روز افزون خودکشی در جامعه ایران، ناکارامدی روانشناسی درمانی را در حوزه اجتماعی به اثبات می‌رساند در واقع راهکارهای روانشناختی به مشکلاتی که ریشه‌های اقتصادی- اجتماعی دارد انقدر اندک است که تکیه کردن به ان غیر منطقی و عوام فریبانه بنظر می‌رسد.
زمانی که این استرس‌های بیرونی از آستانه تحمل فرد خارج شود و یا به شکل غیر متعارف بر افراد جامعه تحمیل گردد؛ در شکل انواع بیماری‌های روان تنی ،افسردگی ،خودکشی و یا خشونت و انحرافات اجتماعی متبلور می‌گردند
ناکامی‌های اجتماعی پی در پی در جامعه احساس ارزشمندی افراد را پایمال کرده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم، تأثیراتی مخرب بر روی سلامت روانی افراد بجای گذاشته است بطوریکه این وضعیت نابسامان به افزایش نرخ خودکشی در جامعه دامن می زند.
فشارهای غیر متعارف و ناکامی در دست یابی به اهداف فردی و اجتماعی نه تنها اضطراب و افسردگی را در میان شهروندان تسری می‌دهد. بلکه این احساسات منفی ممکن است به ایجاد تفکر خودکشی، بعنوان راه حل نهایی و فرار از معضلاتی که غیر قابل کنترل بنظر می رسد منجر گردد.
بیکاری بعنوان ام الفساد معضلات اجتماعی در ایران است در واقع اشتغال به عنوان یک عامل اجتماعی مهم می‌تواند شبکه‌های ارتباطی را ایجاد و تعاملات اجتماعی را تسهیل و تقویت کند. بیکاری ممکن است باعث از دست دادن این شبکه‌ها و انزوای فرد شود که این طرد شده گی بطور بالقوه انگیزه‌های خودکشی را در ذهن اعضای جدید جامعه شکل می دهد زیرا ارتباط بین فرد و جامعه عملا گسسته شده است.
خودکشی برای سلامت عمومی جامعه بسیار خطرناک است اما بالقوه قابل پیشگیری است لذا فرصت های برابر اجتماعی ، رفع بیکاری و اشتغال بهینه ، حمایت از طرد شده گان اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی در شهروندان از عواملی است که در پیشگیری از وقوع خودکشی موثر هستند. بایستی تلاش های چند نهادی در جامعه برای ایجاد همبستگی اجتماعی صورت پذیرد بطوریکه در تعیین برنامه ریزی های خرد و کلان ،در کنار حفظ منافع عمومی، حقوق فردی هم در نظر گرفته شود و الزامات اجتماعی در حد اعتدال و مطلوب باشد بطوریکه به گروه‌های خاص و شکننده اجتماعی فشار مضاعفی تحمیل نگردد.

۲۳۳۲۳۳

منبع: خبرآنلاین