دکتر «سرگئی کوژمیاکین» کارشناس مسائل منطقه در یادداشتی که در اختیار خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی شرایط برگزاری پنجمین نشست مشورتی سران آسیای مرکزی، منافع بازیگران خارجی و به خصوص آمریکا و غرب پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: قرار است دو هفته دیگر در آسیای مرکزی یک رویداد مهم بینالمللی اتفاق بیفتد. پنجمین نشست مشورتی سران کشورهای منطقه در شهر «دوشنبه» نشان خواهد داد که تا کجا نخبگان حاکم منطقه به درک اهمیت همگرایی رسیده و برای تبدیل اقدامات اعلامی به اقدامات اعمالی آمادگی دارند.
وضعیت بینالمللی کنونی بیش از هر زمان دیگری نیاز کشورهای آسیای مرکزی به روابط نزدیک و تنگاتنگ درونمنطقهای را برجسته کرده است. واقعیت امر این است که جهان امروز به اصطلاح وارد «منطقه تلاطم» شده و در چنین شرایطی آسیبپذیری کشورهای از نظر ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی ضعیف افزایش مییابد.
آن گونه که پس از فروپاشی اتحاد شوروی اتفاق افتاده بود، آمریکا دیگر تنها حاکم کره زمین نیست. حالا دیگر بسیاری از کشورها، برخی با قاطعیت و با صدای رسا و برخی هم نهچندان واضح، اما با این وجود سرسختانه از منافع خود دفاع میکنند. چین، روسیه، ایران، آمریکای لاتین و کشورهای آفریقایی اقداماتی را انجام میدهند که 10-20 سال پیش غیرقابل تصور به نظر میرسید.
اما البته معلوم است که آمریکا نمیخواهد به صورت داوطلبانه نقش ناظر جهانی را کنار بگذارد. این امر به ناچار منجر به درگیریهای مشابه ابتدای قرن گذشته خواهد شد که ضمن آن کشورهای به صورت گروهبندیشده در اطراف انگلیس و آلمان برای دستیابی به «برتری جهانی» بین خود مبارزه میکردند.
چنین شرایطی برای کشورهای کوچک خطرات زیادی را به همراه دارد. زیرا با کشیده شدن پای آنها به رویاروییهای بین «بازیگران بزرگ»، خطر به اصطلاح له شدنشان زیر پای «غولهای جهانی» بعید نخواهد بود. این کشورها با تبدیل شدن به موضوع چانهزنیها و عرصه درگیریها، حتی ممکن است استقلال و حق حاکمیت خود را از دست دهند.
این امر بهخصوص در مورد آسیای مرکزی موضوعیت دارد. موقعیت جغرافیایی آسیای مرکزی تعیینکننده علاقه و توجه بالای قدرتهای مهم نسبت به این منطقه است که این واقعیت طی یک سال اخیر به وضوح دیده میشود. بدون مبالغه هیچ هفتهای نیست که بازدید هیئتهای خارجی از منطقه با هدف جلب آنها در راستای منافع خود، صورت نگیرد. نخبگان محلی نیز معمولا فریفته وعدههای بلندبالای آنها در رابطه به ارائه کمکهای سخاوتمندانه و پروژههای پرسود میشوند.
اما این خیرخواهی فقط ظاهری است. غرب از این نظر به آسیای مرکزی علاقه دارد که با استفاده از موقعیت آن میتوان برای روسیه، چین و ایران به صورت حداکثر دردسر درست کرد. بر این اساس، تمام کمکهای ارائهشده باید تا حدی زیادی در خدمت این هدف اصلی قرار گیرد، نه منافع بلندمدت کشورهای منطقه. اگر به نفع آمریکا و متحدانش بود، به راحتی دست به ایجاد اختلافات و حتی تغییر خشونتآمیز قدرت از راه «انقلابهای رنگی» خواهند زد که نمونههای بارزی از آن در قلمرو شوروی سابق بارها دیده شده است.
در چنین شرایط خاص، رسیدن کشورهای آسیای مرکزی به سطح جدیدی از هماهنگی تلاشها در حوزههای اقتصادی و سیاسی بسیار مهم است. آنها به تنهایی به مراتب ضعیفتر باقی مانده و برای «درندههای» خارجی طعمه آسانی خواهند بود.
در حقیقت فرصتهای موجود در منطقه بسیار بزرگ و متعدد است. اگر ما آسیای مرکزی را به عنوان یک کشور واحد و نه به عنوان جمهوریهای جداگانه تصور کنیم، آنگاه یک بازیگر کاملاً تأثیرگذار در صحنه جهانی را خواهیم دید. این کشور فرضی با جمعیت 80 میلیون نفری و تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) در سطح مالزی یا آرژانتین، میتوانست صنایعی را در اختیار داشته باشد که زمینه خودکفایی و عدم وابستگی به کمکهای خارجی را فراهم کند. انرژی، معدن، متالورژی، کشاورزی، صنایع سبک و غیره همگی در اختیار این منطقه قرار دارد.
آسیای مرکزی از نظر رشد اقتصادی جلوتر از بسیاری از مناطق دیگر کره زمین است. طی 20 سال اخیر تولید ناخالص داخلی کشورهای آسیای مرکزی تقریباً 8 برابر، با میانگین رشد سالانه 6.2 درصدی (به عنوان قیاس: اقتصاد جهانی 2.6 درصد و اقتصاد کشورهای در حال توسعه 5.3 درصد) افزایش یافته است. در این مدت سهم منطقه در اقتصاد جهانی تقریباً دو برابر شده است.
با این حال اگر از بحث پتانسیل آسیای مرکزی بگذریم و به چگونگی بهرهبرداری از آن بپردازیم، تصویر نهچندان جذابی را پیش روی خود خواهیم دید. روابط اقتصادی بین کشورهای منطقه همچنان ضعیف باقی مانده است. سهم تجارت درونمنطقهای در مجموع حدود 10 درصد از کل گردش تجاری 5 جمهوری را تشکیل میدهد (8 سال قبل سهم تجارت درونمنطقهای 6.4 درصد بوده است باز هم حاکی از یک سوم رشد است). کشورهای منطقه ترجیح میدهند با کشورهای به اصطلاح خارج دور تجارت کنند، بهویژه اقتصادهایی که مبتنی بر منابع طبیعی هستند، نظیر قزاقستان و ترکمنستان.
در ادامه این روند فرآیندهای اقتصادی بازتاب سیاسی پیدا میکند. راهاندازی نشستهای منظم روسای جمهور کشورهای منطقه گامی رو به جلو است، اما تاکنون نتوانسته است فراتر از سطح مشورت و رایزنی پیش برود. این واقعیت را اجلاس قبلی که در سال 2022 در قرقیزستان برگزار شد، ثابت کرد.
سران تاجیکستان و ترکمنستان از امضای «معاهده دوستی، حسن همجواری و همکاری برای توسعه آسیای مرکزی در قرن بیست و یکم» خودداری کردند. این امر بازگوکننده وجود اختلافات جدی بین این کشورها است. به عنوان مثال درگیریهای مرزی قرقیزستان و تاجیکستان روابط بین «بیشکک» و «دوشنبه» را تحتالشعاع قرار داد و «عشقآباد» به دلیل سیاست بیطرفی خود به طور مداوم از هرگونه اقدامات برای همگرایی فاصله میگیرد.
البته غرب برای تشدید و تعمیق این اختلافات تلاش خواهد کرد. اینجا تناقض جالبی وجود دارد. آمریکا و اتحادیه اروپا با دنبال کردن پروژههای مورد نظر خود، در مواردی ترجیح میدهند با کشورهای منطقه به صورت «جمعی» تعامل کنند. به عنوان مثال میتوان به راهاندازی قالب 5+1 (آسیای مرکزی + آمریکا و آسیای مرکزی+اتحادیه اروپا) اشاره کرد. با این وجود مراکز و نهادهای تحت کنترل آنها به صورت پنهان برای به جان هم انداختن کشورهای منطقه تلاش میکنند.
به عنوان مثال سازمانهای غیردولتی و رسانههای وابسته به غرب (رادیو «آزاتیک/آزادلیک»، «زمان کنونی» و غیره) در جریان درگیریهای مرزی بین قرقیزستان و تاجیکستان در هر دو کشور نیز به تشدید روحیات تحملناپذیری و تنفر نسبت به طرف مقابل دامن زدند. همچنین تمایل آنها برای ایجاد اختلاف در روابط بین ازبکستان و ترکمنستان زمانی برجستگی یافت که «عشقآباد» در فصل زمستان گذشته به دلیل هوای سرد برای یک مدتی انتقال گاز طبیعی به کشورهای همسایه خود را متوقف کرد.
اما با این وجود اشتباه خواهد بود اگر ادعا بشود که در روابط میان کشورهای منطقه هیچ روند مثبتی به نظر نمیرسد. خود این واقعیت که نشستهای سران کشورها به طور منظم برگزار میشود، پیام خوبی بههمراه دارد. در میان رویدادهای تازهای که به ایجاد روابط درونمنطقهای نیز کمک میکند، باید به اجلاس اخیر سهجانبه روسای جمهور ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان در «عشق آباد» و همچنین حل و فصل اختلافات مرزی بین قرقیزستان و ازبکستان و تداوم مذاکرات در مورد تحدید حدود مرز بین قرقیزستان و تاجیکستان اشاره کرد.
گام مهمی که میتواند به کل فرآیند همگرایی انگیزه دهد، امضای «نقشه راه» ساخت مشترک نیروگاه برق آبی «قمبرآته 1» در قرقیزستان در ماه ژانویه سال جاری میلادی توسط «بیشکک»، «تاشکند» و «آستانه» است. در صورت اجرای موفقیتآمیز این پروژه، سیستم واحد انرژی آسیای مرکزی بیشتر تقویت خواهد شد. تصمیم تاجیکستان در مورد پیوستن به سیستم واحد انرژی منطقه بر تقویت این روند بیشتر کمک خواهد کرد.
همچنین باید گفت که تصمیم «دوشنبه» و «تاشکند» برای احداث مشترک نیروگاههای جدید برق آبی روی تعدادی از رودخانههای تاجیکستان حاکی از رشد سطح اعتماد بین دو کشور همسایه است که بیتردید بر فرآیندهای همکاری و همگرایی منطقهای مساعدت خواهد کرد.
مطمئناٌ پروژههای مشترک اقتصادی و زیربنایی بهترین مبنای برای به هم نزدیک شدن کشورهای آسیای مرکزی است. دقیقا بر مبنای منافع مشترک اقتصادی میتواند سازههای قوی سیاسی شکل بگیرد. اینکه همزمان با نشست مشورتی سران در «دوشنبه» همچنین برگزاری مجمع مشترک اقتصادی، نشست وزرای حمل و نقل برای بحث و بررسی پروژههای مربوطه، نمایشگاه بینالمللی محصولات همه کشورهای شرکتکننده و اجلاس شورای سران کشورهای عضو صندوق بینالمللی نجات دریای آرال و غیره در نظر گرفته شده، یک گام بسیار مثبت و مهم است.
در حقیقت نیاز منطقه به همگرایی بسیار بالا است. کشورهای آسیای مرکزی با ایجاد همکاریهای سازنده، قادر خواهند بود با اطمینان بیشتر به چالشهای زمان معاصر پاسخ دهند و کمتر با فشارهای خارجی مواجه شوند. این امر به نفع همه ملتهای خواهد بود که میخواهند در صلح و آرامش به سر برند و بر مبنای منافع واقعی خود تصمیم بگیرند و جلو بروند.
پایان پیام/.
منبع: فارس