چرا پریگوژین باید می‌مرد؟

چرا پریگوژین باید می‌مرد؟

اکوایران: پس از انتقال واگنر به بلاروس و بررسی میزان سازشکاری فرماندهان واگنر توسط کرملین، معلوم شد که دیگر نیازی به پریگوژین نیست.

چرا پریگوژین باید می‌مرد؟

اکوایران: «آخر گیرش انداختند.» این عبارت در واکنش به خبر مربوط به سقوط هواپیمای شخصی بسیار رایج بود که دست کم به گفتۀ مسئولان روسی باعث مرگ جنگ‌سالاری به نام یوگنی پریگوژین، رئیس ارتش مزدور و بدنام واگنر، شد. دربارۀ اصل ماجرا نظریات بسیاری وجود دارد اما نکتۀ اصلی این است که رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین دیگر نیازی به پریگوژین نداشت؛ به مردی که در ملأ عام و حین شورش کوتاه مدت دو ماه پیش از او به عنوان خائنی که از پشت خنجر می‌زند یاد کرد.

به نوشته تاتیانا استانووایا در کارنگی اندومنت فور اینترنشنال پیس، آن موقع بسیاری شوکه شدند که شورش پریگوژین با جلسه‌ای رو در رو با رئیس‌جمهور تمام شد: که این روزها امتیازی نادر به حساب می‌آید. به گفتۀ روزنامۀ کومرسانت، وقتی از رهبران واگنر حاضر در جلسه پرسیدند که آیا حاضرند تحت فرمان رهبری جدید -آلکسی تروشف- و نه پریگوژین خدمت کنند، سرهایشان را به نشانۀ تأیید تکان دادند اما پریگوژین که پشت به آنان نشسته بود و سر تکان دادنشان را نمی‌دید گفت «نه، مخالفند.»

به عبارت دیگر، ظاهراً پوتین کوشید بدون ورود به درگیری مستقیم با پریگوژین با واگنر به توافق برسد. چون پوتین هنوز لازم داشت که رهبر واگنر تضمین کند همه چیز بدون دردسر به تروشف منتقل می‌شود و واگنر تجهیزات سنگینش را به وزارت دفاع تحویل می‌دهد. و ارتش مزدوران بدون هیچ مسئله‌ای به بلاروس نقل مکان کرد.

به همین دلیل است که حتی پس از شورش، پریگوژین اجازه داشت سفر کند، در روسیه باشد و دارایی‌هایی داشته باشد. همچنین به مسئولان زمان داد تا فهرستی از منابع، افراد و ارتباطات مفید پریگوژین در دیگر کشورها تهیه کنند.

بی‌عملی ظاهری کرملین پس از شورش پریگوژین می‌تواند برای حفظ این توهم -از جمله برای خود پریگوژین- بوده باشد که اختلاف واگنر با مقامات با گفت‌وگو حل شده است. شاید کسی تقصیر نداشته باشد اگر فکر کند مجازات پریگوژین ناپدید شدن از انظار عمومی روسیه ضمن ادامۀ فعالیت‌هایش در آفریقا باشد.

اما پس از انتقال واگنر به بلاروس و بررسی میزان سازشکاری فرماندهان واگنر توسط کرملین، معلوم شد که دیگر نیازی به پریگوژین نیست.

زیرساخت‌های واگنر در آفریقا و سوریه را می‌توان به‌سادگی به مدیریت حکومتی یا شخصیتی وفادار سپرد. و دارایی‌های رسانه‌ای پریگوژین -از جمله «کارخانۀ ترول» بدنامش در سنت‌پترزبورگ- از مدت‌ها پیش در اختیار سرویس‌های امنیتی روسیه بود.

حتی اگر پریگوژین همیشه همکاری نزدیکی با کرملین و سازمان اطلاعات نظامی روسیه داشته باشد، کل کاری که کرد ترکیب دارایی‌های خصوصی با قدرت حکومتی برای جایگزینی آژانس‌های رسمی در حوزه‌های ناکارآمد بود. تا مدت‌ها، پوتین این فرایند را تسهیل کرد، ظاهراً پریگوژین را یک تهدید یا قادر به حرکتی علیه حکومت یا رئیس‌جمهور نمی‌دید.

photo_2023-08-24_15-12-12

با این همه، این مدل همیشه از نظر پوتین به‌نوعی آسیب‌زا بود. در حالی که رئیس‌جمهور تمایل دارد وظایفی را به متحدانش (پریگوژین هرگز دوست نزدیکی نبود) بسپارد، او همیشه از حکومت حراست کرده است -و می‌ترسد ضعیف شدنش را ببیند.

از آغاز سال جاری، پوتین تلاش‌هایش برای تقویت سلسله‌مراتب نظامی را دوبرابر کرده است. پریگوژین اجازه یافت فتح شهر اوکراینی باخموت را کامل کند اما فرماندهان ارتش روسیه نقش مهم و مهم‌تری به دست آورده‌اند. وزیر دفاع، سرگئی شویگو و رئیس ستاد کل ارتش، والری گراسیموف، به‌روشنی در جلو و مرکز قرار گرفتند تا معلوم شود نزدیک رئیس‌جمهورند. این گزینه پیش روی جنگجویان واگنر قرار گرفت تا با وزارت دفاع قرارداد امضا کند (به عبارت دیگر، به سلسله مراتب رسمی نظام بپیوندند.)

به خود پریگوژین هم گفته بودند باید تمامی مسائل را از طریق ساختار سلسله‌مراتب نظامی حل کند نه تماس مستقیم با رئیس‌جمهور یا مسئولان کرملین. این تصمیم پوتین بود که، همانطور که بعداً معلوم شد، پریگوژین و میزان بی‌پروایی و خودسری این رهبر مزدور از زمان حملۀ تمام عیار سال 2022 به اوکراین را دست کم گرفته بود.

شورش واگنر به تلاش‌های کرملین برای تثبیت نیروهای مسلح و حرکت به سوی «خنثی‌سازی» تمامی شخصیت‌های خودسر درون رهبری ارتش سرعت بخشید. وقتی پوتین مطابق منطق حکومت محور عمل می‌کرد، چندان از همدلان پریگوژین خلاص نمی‌شد. او کوشید چند قطبی موجود در نیروهای مسلح را از بین ببرد و تمامی افراد دارای بلندپروازی یا مایل به استقلال عمل را خلع کند.

ظاهراً ژنرال سوروویکین به دلیل زیاده‌روی از مقامش به‌عنوان نیروهای هوایی روسیه برکنار شد، اگرچه این امر به این معنی نیست که لزوماً با اتهامی مواجه خواهد شد. به علاوه، شورش پریگوژین محرکی بود که به سازمان امنیت فدرال (اف‌اس‌ب) اجازه داد سراغ ناسیونالیست‌های دوآتشۀ صریح برود. بازداشت فرماندۀ شورشی اوکراینی سابق، ایگور گیرکین (معروف به استرلکف) این وضعیت را که ظاهراً کرملین از مواجهه با بعضی از منتقدان رادیکال ارتش می‌ترسد پایان داد.

بر اساس شیوه‌ای که ظاهراً باعث مرگ پریگوژین شد، کرملین می‌خواست نشان دهد چه برخوردی با خائنان خواهد داشت. هر چه که واقعاً اتفاق افتاده باشد، نخبگان روس سقوط این هواپیما را جزای شورش مسلحانۀ واگنر خواهند دانست. بعضی خواهند ترسید و بعضی خرسند خواهند شد: در میان محافظه‌کاران، این رفتار اجرای عدالت خواهد بود.

بسیاری از میهن‌پرستان دوآتشه از مهربانی اولیه‌ای که به پریگوژین نشان داده شد گیج شدند و آن را نشانۀ از ضعف تفسیر کردند: ضعف حکومت و پوتین. البته بسیاری دوست داشتند شاهد محاکمۀ پریگوژین باشند، به‌ویژه بابت سربازان روسی که طی آن شورش کشته شدند.

از دید پوتین اما این نوع سنتی‌تر عدالت مسئله‌آفرین بود چون پریگوژین هم‌دلان بسیاری داشت، از جمله در میان مردم عادی روسیه. همچنین پوتین هیچ وقت هم ایمان چندانی به فرایندهای دموکراتیک عمومی نداشته است.

حتی اگر هم مرگ پریگوژین واقعی نباشد، کرملین تمام تلاشش را می‌کند تا همه باور کنند که این اتفاق تلافی بوده است. پوتین این مسئله را یک مجازات شخصی برای تقویت حکومت روسیه می‌بیند.

در همین رابطه:

  • ظهور نوع جدیدی از مرگ‌های مرموز؛ رخنه خشونت‌ به قلب امپراتوری روسیه
  • میراث پریگوژین در انتظار تصمیم مهم پوتین
  • درهم‌شکستن خطوط قرمز کرملین و شلیک به خود سرآشپز بدسرپرست

منبع: اکوایران