آیین سنتی «طوق درآورها» در قزوین

 آیین سنتی «طوق درآورها» در قزوین

محمدحسن سلیمانی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، اظهار کرد: یکی از آئین‌های مردم قزوین در ایام محرم آئینی است که در سالیان نه چندان دور در ایام عزای حسینی در قزوین، با عنوان آئین «طوق درآوردن» از خانه امام جمعه در محله آخوند متداول بود و اینک خبری از آن نیست.

پژوهشگر تاریخ قزوین بیان کرد: قزوینیان به خانه امام جمعه «خانه طوق درآورها» می‌گفتند؛ گرچه هم اکنون آئین «طوق بندان»، «طوق گردانی» و نیز «علم بندان» و «علم گردانی» همچنان در قزوین و برخی از نواحی استان وجود دارد و در ایام عزای حسینی و حرکت دسته‌های عزاداری در شهرقابل مشاهده است، اما آنچه در آئین «طوق درآوردن» به روایت مؤلف مینودر مطرح شده، حکایت عجیب دیگری است.

وی ادامه داد: در کتاب مطرح شده که در قزوین نزدیک به محله آخوند، در کوچه‌ای که به بقعه سلطان سید محمد منتهی می‌شود، طرف جنوب حیاط بزرگی است که دری هم از جنوب غربی به کوچه بن بست منشعب از کوچه مستشار دارد. این خانه متعلق به مرحوم شیخ مرتضی شهیدی، امام جمعه فقید قزوین بود و هم اکنون نیز در تصرف پسر آن مرحوم، آقای حسین شهیدی امام جمعه وقت می‌باشد. این خانه معروف بود به خانه طوق درآورها. مرحوم حاجی عبدا.. افشار از خوانین افشاریه قزوین در این خانه یا خانه همجوار می‌نشست و دختر وی، همسر مرحوم امام جمعه شیخ مرتضی شهیدی بود. ظاهراً طوقی که در دوران صفویه در تکیه افشارهای قزوین بوده است به طور موروثی یا اتفاقی به دست حاج عبدا.. افشار می‌افتد و چون روزهای عاشورا طوق را از این خانه بیرون می‌آوردند این خانه به خانه طوق درآورها معروف شده بود که پس از فوت حاج عبدا.. افشار تاکنون طوق در تصرف خاندان امام جمعه است.

این کارشناس مطرح کرد: در حیاط متصل به دالان این خانه، اطاق کوچکی روی به قبله بود که مرحوم شیخ مرتضی امام جمعه یا فرزند ایشان در آنجا می‌نشستند و از محترمین با چای و قلیان پذیرایی می‌کردند و طوق هم در میان یک جعبه چوبی شبیه جعبه‌های شصت پاره قرآن، ولی کوچک‌تر در آن اطاق بود که واردین پس از صرف چای و غلیان، آمده مقابل امام جمعه می‌نشستند؛ نامبرده طوق را از جعبه بیرون می‌آورد و قبضه آن را در دست خود نگاه می‌داشت و تیغه را زائرین می‌بوسیدند و می‌رفتند.

وی ادامه داد: این طوق تیغه‌ای از آهن نظیر سرنیزه تفنگ‌های آریساک، راست و صاف به طول تقریباً پنجاه سانتیمتر و عرض سه سانتیمتر، نوک آن مانند قداره تیز و متمایل بود و در وسط تیغه مُهری بیضی شکل به نام «امام حسن» و در طرف دیگر، مُهری به همان شکل به نام «امام حسین» در آن حک شده است که قبضه آن را به قدری کهنه و انگشتر پیچیده‌اند که تشخیص داده نمی‌شود چه شکلی است چنانچه ته قبضه لوله‌ای از آهن به شکل مخروطی دارد که بتوان آن را بر روی چوب نصب کرد.

سلیمانی تصریح کرد: متصدیان طوق کرامات بسیاری برای آن قائل بودند و کسانی را که به واسطه نذر به طوق از بیماری شفا یافته یا به حوائج مشروع نائل شده بودند یک به یک می‌شمردند و درباره اینکه اصل طوق چیست و از کجا آمده است، می‌گفتند: که این طوق نوک نیزه حضرت سیدالشهداء (ع) است و دلیل شأن هم مهرهای منقور در تیغه طوق بود.

وی افزود: به گفته آنها تیغه مزبور در صحرای کربلا به دست یکی می‌افتد و طی چندین قرن، این دست و آن دست گشته و سرانجام به دست یکی از دهقانان دهات قزوین می‌رسد که آن را به شهر آورده و به آهنگری می‌فروشد، مرد آهنگر هر چه او را در کوره می‌گذارد تفتیده نمی‌شود و در شب عاشورا می‌بیند که آهن پاره مزبور در هیجان و حرکت است و خود را به این ور و آن ور می‌زند و پس از گذشتن عاشورا، ساکت می‌شود و آنگاه می‌فهمند که نوک نیزه حضرت ابی عبدا.. الحسین (ع) است و از آن پس آن را گرامی می‌دارند و از آن استشفا می‌جویند و حاجب می‌طلبند؛ در خارج هم شهرت داشت که طوق شب‌های عاشورا مضطرب است و در جعبه‌ای که هست، تکان می‌خورد."

این کارشناس عنوان کرد: مؤلف «مینودر» چگونگی بیرون آوردن این طوق در روز عاشورای حسینی را اینگونه روایت کرده است که "در جانب غربی محوطه محله آخوند قزوین، یک کاروانسرا و چند دکان است که در گذشته متعلق به حاج محمدحسن یزدی بود و اکنون نمی دانم مالک آن کیست. بام آن کاروانسرا و دکاکین مشرف به محوطه محله آخوند است و هر سال صبح عاشورا چند تن از نوکران امام جمعه و چند تن از باباشمل‌ها و لوتی‌های محلات آخوند و مغلاوک به پشت بام کاروانسرای مذکور می‌رفتند و یک چوب بسیار بلندی در حدود ۹-۸ متر را که برای این کار آماده کرده بودند، می‌آوردند و طوق را بر سر آن نصب می‌کردند.

وی در پایان گفت: از آنجایی که نوک چوب نسبت به قسمت پایین آن باریک‌تر بود پس از نصب طوق، سنگینی آن باعث خم شدن چوب می‌شد و طوق حالت تشنجی به خود می‌گرفت و کسانی که چوب یا دیرک طوق را در دست داشتند به جمعیت چنین وانمود می‌کردند که طوق یا همان چوب ۹- ۸ متری فرار کند و فقط زور بازوی آنهاست که طوق را نگاه داشته و از فرار آن جلوگیری می‌کند. در این وقت، محوطه محله آخوند از ازدحام زن و مرد سیاه شده بود و دستجات سینه زن و قمه زن هم با آهنگ نوا و فریادهای شاسین واسین (شاه حسین، وای حسین) از برابر طوق رژه می‌رفتند."

منبع: مهر