تأملی پیرامون بی‌حجابی به مثابه «حرام سیاسی»

تأملی پیرامون بی‌حجابی به مثابه «حرام سیاسی»

خبرگزاری فارس، یادداشت- میکائیل نوروزی پژوهشگر هسته منظومه فکری علامه طباطبایی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع): رهبر معظم انقلاب در بیانات خود، کشف حجاب را هم به عنوان حرامی شرعی و هم حرامی سیاسی یاد کرده‌اند.گرچه حرمت شرعی بی‌حجابی امری آشکار است اما قلمداد کردن آن به عنوان «حرام سیاسی»، امری است که تاکنون به‌کار نرفته و از این رو نیازمند بحث و تأمل می‌باشد. در این یادداشت قصد داریم این نگاه به مسئله بی‌حجابی را با نگاهی تاریخی و فلسفی بررسی کنیم.

واقعیت آن است که مسائل اجتماعی حاصل صورت‌بندی‌های‌ ما از مشکلات عالم خارج است و با صورت‌بندی‌های مختلف از یک مشکل، شئون مختلفی از یک مسئله نمایان و به تبع آن راه‌حل‌های مختلفی ارائه می‌شود. ناظر به مسئله بی‌حجابی برخی آزادی حجاب را به عنوان یکی از شئون «آزادی» صورت‌بندی می‌کنند و مدعی‌اند همانطور که انسان در انتخاب همسر، شغل، رشته تحصیلی و… آزادی دارد، در حوزه پوشش و به‌ویژه حد حجاب نیز باید آزادی داشته باشند. برخی دیگر با صورت بندی آن تحت عنوان «برابری» ادعا می‌کنند که همانطور که مردان در پوشش و حد آن مختارند، زنان نیز باید مانند مردان بتوانند خود پوشش خود را انتخاب کنند. بعضی از افراد نیز حجاب زنان را عامل محدودیت در مسیر ارتقاء و پیشرفت آنان دانسته و آن را به عنوان «حق پیشرفت» صورت‌بندی می‌کنند.

اما به نظر می‌رسد ورای این واژگان‌ شکیل و جذاب، می‌توان صورت‌بندی کاملاً متفاوتی از بی‌حجابی ارائه کرد و آن را به مثابه «مدخلی برای تغییر جامعه اسلامی» دانست. مطابق این صورت‌بندی بی‌حجابی به عنوان گامی ابتدایی در نظر گرفته می‌شود که نهایتاً تغییر یک اجتماع را در پی دارد. با پذیرش این صورت‌بندی حرمت سیاسی بی‌حجابی آشکار می‌شود. به نظر می‌رسد مراکز و رسانه‌های غربی با تمرکز بر حوزه حجاب و پوشش قصد دارند زنان عفیفمان را که اکثراً پایبند به حجاب بوده، در این نقشه وارد کرده و در جهت اهداف خود به‌کارگیرند.

البته باید توجه داشت که حرمت سیاسی بی‌حجابی و صورت‌بندی آن ذیل «مدخل تغییر جامعه اسلامی»، بدین معنا نیست که همه زنانی که کشف حجاب می‌کنند در حال انجام عملی سیاسی علیه نظام هستند. مطابق نگاه رهبر معظم انقلاب اصلاً نباید زنان ضعیف الحجاب را متهم به بی‌دینی و ضدانقلابی متهم کرد؛ بلکه بسیاری از زنان ضعیف الحجاب ایران اهل دین و معنویت بوده و اساساً همین افراد در اغتشاشات اخیر زن، زندگی آزادی سیلی محکمی به دشمنان خارجی غربی زدند.اما ممکن است در نقشه دشمنان خارجی فعالیت کنند که رهبری به آن تذکر داده‌اند:

«خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند؛ من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهل گریه و دعایند، [منتها] توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه‌ی با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاه‌های جاسوسی دشمن، دنبال این قضیّه هستند. اگر بدانند، حتماً نمی‌کنند.

در ادامه یادداشت ابتدا نمونه‌ای تاریخی از صورت‌بندی مذکور را ارائه می‌کنیم و سپس با تبیینی فلسفی، بنیان‌های این نگاه را شرح می‌دهیم.

نمونه تاریخی

یک نمونه تاریخی جدی و تجربه روشن در تغییر و انحطاط یک جامعه اسلامی، مربوط به آندلس اسلامی (اسپانیای فعلی) می‌شود. آندلس اسلامى یک مهد بزرگ تمدن اسلامى بود که مسیحیت خودش را در مقابل این مهد تمدن ناتوان مى‏دید و در صدد تصرف آن بود. در تاریخ آمده است که مسیحیان برای نفوذ در آندلس و خارج کردن آن از دست مسلمانان دست به دو اقدام زدند: یکی از طریق شراب و دیگر از طریق زنان. اولاً به بهانه دوستى و خدمت، به طور رایگان وسایل مشروب‌سازی و همچنین مشروب در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این راستا باغ‌ها و تاکستان‌هایی را برای ساختن شراب و نوشانیدن مسلمانان وقف کردند. ثانیاً دختران زیبا و طنّاز مسیحی که قهراً از همان وقت بى‏حجاب بودند و به صورت یک اقلیت زندگى مى‏کردند را مأمور نمودند که روز به روز خودشان را لخت‏تر کنند، خودشان را در حد اعلا آرایش کنند و در خیابان‌ها و مجامع عمومی به دلربایى و عاشق‏سازى بپردازند. با این نقشه تدریجاً جوانان اسلامى به شراب و قمار و مجالس عیاشى و دختربازى و امثال اینها عادت کردند و پس از مدتی هر جوان مسلمان یک رفیق دختر مسیحى داشت! به محض اینکه با این نقشه، روح ایمان و جوانمردى در میان مسلمان از بین رفت و این ملت از درون فاسد شد.

این نمونه تاریخی نشان می‌دهد که تغییر در ساحت کنشی و اعمالی مانند بی‌حجابی، روابط نامشروع، آزادی‌های جنسی، نگاه‌های حرام، شراب‌خواری پس از مدتی منجر به تغییر اخلاق و باورهای افراد جامعه شده و در بلندمدت نیز تغییر یک جامعه اسلامی را در پی دارد. جالب آنکه مقام معظم رهبری نیز از 20 سال پیش به این دسیسه دشمن تذکر داده‌اند که در پی آندلس‌سازی ایران است:

«امروز سیاست مشترکى در همه‌ى دنیا، به وسیله‌ى مراکز معیّنى دنبال مى‌شود. این سیاست عبارت است از این‌که جوانان را تا خرخره در شهوات و غرایز جنسى و فساد اخلاقى غرق کنند… . براى فلج کردن ملتها، بهترین راه، فلج کردن جوانان است؛ چون جوانان نیروى فعّالِ هر کشورند. براى فلج کردن جوانان بهترین راه آلوده و زمینگیر کردن آنها به وسیله‌ى سکس، فحشا، مستى و مواد مخدّر است… . سیاست امروز، سیاست آندلسى کردن ایران است»

تبیین فلسفی

در تبیین مبنایی و فلسفی بی‌حجابی به عنوان مدخل تغییر جامعه اسلامی، دو مطلب باید مورد بررسی قرار گیرد؛ یکی رابطه میان علم و عمل و دیگری فرآیند تأثیر عمل بر علم.

رابطه علم و عمل

ناظر به رابطه علم و عمل این سؤال مطرح می‌شود که آیا انجام عمل بدی مانند بی‌حجابی منجر به بی‌اعتقادی نسبت به دین و خدا می‌شود و اساساً آیا علم و عمل رابطه‌ای دوطرفه دارند؟ در پاسخ معمولاً دو دیدگاه مطرح می‌شود. در فهم متعارف رابطه علم و عمل عمدتاً به صورت یکطرفه دیده می‌شود و افزایش آگاهی و علم به عنوان عامل شکل‌گیری و تغییر عمل دیده می‌شود. این همان نگاهی است که برخی فلاسفه یونانی و اروپایی به آن قائل بودند که عمل صرفاً یک امر متأخر از شاکله و علم انسان است و هیچ تأثیری بر روی نفس، علم و شاکله انسان نمی‌گذارد. لذا اگر اندیشه انسان اصلاح شود، عمل انسان نیز اصلاح می‌شود.

اما در نگاه عمیق و دقیق دینی اتفاقاً بسیاری از اوقات این عمل است که باعث ایجاد، تغییر و تثبیت یک علم در انسان می‌شود و رابطه‌ی علم و عمل، به صورت دوطرفه و تأثیر متقابل دیده می‌شود. شهید مطهری این بحث را یکی از اصول معارف قرآنی عنوان می‌کنند[v] و آیاتی مانند «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ»[vi]، «وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ»[vii]، «کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» را به عنوان شواهد تأثیر عمل بر علم و شاکله انسان ذکر می‌کنند. ایشان با یک تحلیل اجتماعی در نسبت به علم و عمل می‌فرمایند:

«اگر انسان در عمل، شهوتران و ماده‏پرست و اسیر شهوات بشود، تدریجاً افکار و اندیشه‏هایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحى و اخلاقى او سازگار مى‏کنند… . به همین جهت است که سیاستهایى که مى‏خواهند اندیشه‏هاى متعالى را در مردمى بکشند، زمینه فساد اخلاقى و عملى آنها را فراهم مى‏کنند و براى فراهم کردن این زمینه، محیط اجتماعى را با وسایلى که در اختیار دارند، فاسد مى‏نمایند.»

این نوع نگاه در میان حکما و فلاسفه اسلامی نیز حاکم بوده و در آثار مختلف خود از آن بحث کرده‌اند. فلاسفه مطابق قاعده «ان النفس و البدن یتعاکسان ایجابا و اعدادا»، بر این باورند که هر حالت بدنى با یک حالت روحى سنخیت و تناسب دارد، آن حالت روحى یک حالت بدنى خاصى را ایجاد مى‏کند و این دو بر یکدیگر اثر متقابل می‌گذارند. به تعبیری همانطور که «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» جاری است، عکس قضیه نیز برقرار است؛ لذا عمل، انسان را به شکل خودش در‌می‌آورد و در هر عملى چون انسان خودش را در حال انجام دادن آن عمل مى‏بیند، روح شکل آن عمل را مى‏گیرد.

فرآیند تأثیر عمل بر علم

پس از پذیرش رابطه دوطرفه علم و عمل، این سؤال مطرح می‎‌شود که این تأثیر از طریق چه فرآیندی رقم می‌خورد؟ در این رابطه روانشناسان بحث می کنند که اگر انسان بر خلاف آگاهی و علمش رفتار کند، دچار «شکاف نظر و عمل» می‌شود. وجود این شکاف «تضاد شخصیتی» برای فرد به همراه می‌آورد و در نتیجه فرد برای فرار از این تضاد درونی، یا رفتارش را همسو با عقیده‌اش تغییر می‌دهد و یا عقیده‌اش را تغییر داده و همسو با رفتارش می‌کند. تغییر عقیده و بینش عمدتاً از طریق «فرآیند توجیه» اتفاق می‌افتد. بدین نحو که فرد برای موجه نشان دادن رفتار خود دائماً توجیهات، نظریات و دلایل مختلفی را در ذهن خود می‌آورد و یک پشتوانه نظری برای رفتارش ایجاد می‌کند. بدین ترتیب به تبع رفتارش، عقاید و باورهای جدیدی پیدا می‌کند و مادامی که همان رفتار را داشته باشد، این باورها نیز در وجودش باقی می‌ماند.

در رابطه با فرآیند اثرگذاری عمل بر علم، حکما و فلاسفه نیز از سابق بحث‌های دقیقی داشته‌اند. به باور حکما زمانی که انسان عملی مرتکب می‌شود، تصور و غایت آن عمل در روح انسان پیدا مى‏شود و روحش با عمل نوعى اتحاد پیدا مى‏کند. فلذا بعد از آنکه عمل پایان یافت، اثرى از آن در روح انسان باقى مى‏ماند. اگر همین عمل تکرار شود، مانند صورت ضعیفى که از یک شى‏ء گذاشته شده، بار دوم این اثر روى اثر اول مى‏آید و آن را عمیقتر مى‏کند. اگر این عمل بارها تکرار شود، کم‏کم به گونه‏اى مى‏شود که اثر اینها تدریجاً بر حالت قبلی غلبه مى‏کند. این باعث می‌شود که در روح انسان دو کیفیت متضاد ایجاد شود و انسان دوشخصیت پیدا کند. حال اگر تکرار آن عمل استمرار پیدا کند، آن حالت بر نیمه ی دیگر شخصیت غلبه می کند و روح و افکار انسان را همسو با خود می کند.

بر اساس اصل مذکور برای تغییر رفتار یک فرد، بیش از ساحت اندیشه و علم، به ویژه در شروع تغییر، می‌بایست به ساحت کنش و عمل توجه داشت. به بیانی می‌بایست با تسهیل شرایط محیطی و اجتماعی، انجام یک رفتار را برای فرد آسان و شدنی کرد تا با انجام چندباره‌ی آن عمل برای او تبدیل به عادت شود و به مرور زمان علم و اندیشه متناسب با آن در او شکل گیرد.

با این تقریر می‌توان ادعا کرد که «‌بی‌حجاب» در واقع مدخلی برای تغییر شاکله و اندیشه افراد و به تبع جامعه اسلامی است. به بیانی بی‌حجابی و بی‌بند و باری در پوشش، یک اقدام اساسی برای تغییر باورها، روحیات و اخلاق افراد جامعه اسلامی در بلندمدت است. بی‌حجابی در ساحت کنش پس از مدتی اخلاق افراد را تغییر داده و سپس اندیشه‌های دینی آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

جمع بندی

به نظر می‌رسد دشمنان جمهوری اسلامی با منطق اثرگذاری بر کنش برای تغییر بینش‌ها، در پی آندلس‌سازی ایران و تغییر جامعه اسلامی و بلکه سقوط آن هستند و در این راستا تمام تلاش خود را برای فراهم کردن شرایط عیاشی و فساد و فحشا می‌کنند. مسئله بی‌حجاب و بی‌بند و باری در پوشش را نیز می‌بایست در این سطح تحلیل کرد و آن را از جدی‌ترین گام ها برای تغییر اخلاق و باورها در سطح اجتماع و نهایتاً تغییر جامعه اسلامی دانست. از این‌‌رو تقلیل آن به یک مسئله در سطح فرهنگی، اخلاقی یا عقیدتی که حداکثر فساد و فحشا جوانان را در پی دارد، یک نگاه سطحی به مسئله است. بی‌حجاب لغزشگاه اول از یک مسیری است که انتهای آن سقوط به دره انحطاط یک جامعه و حاکمیت می‌باشد.

پایان پیام/

منبع: فارس