تغییر شکل خاورمیانه، سراب یا واقعیت؟-۲
چگونه ائتلافِ منطقهای علیه تهران شکست خورد؟
اکوایران: کشورهای عربی خلیج فارس که از تبدیل شدن به اهداف جانبی در جنگ بین ایران و اسرائیل یا ایالات متحده میترسند، به صراحت اعلام کردهاند که نمیخواهند در چنین اقدامی مشارکت داشته باشند.
به گزارش اکوایران، طی ماههای اخیر خاورمیانه در حال پوست انداختن بوده است و بازیگرانی که تا همین چندی پیش یکدیگر را به چشم خصم نگاه میکردند، از در دوستی و آشتی درآمدهاند. این مسألهای است که بسیاری از تحلیلگران را به این دیدگاه سوق داده که این روند آینده خاورمیانه را شکل میدهد. با این حال عدهای دیگر از ناظران باور دارند که برای ارائه چشماندازی از آینده خاورمیانه و تداوم روند کنونی باید با احتیاط بیشتر برخورد کرد.
جوست هیلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در گروه بینالمللی بحران و نویسنده کتاب آینده رستاخیز، با انتشار یادداشتی در نشریه فارن افرز، با عنوان «آیا تغییر شکل خاورمیانه یک سراب است؟» تلاش داشته این موضوع را مورد بررسی خود قرار دهد.
اکوایران، این مقاله تحلیلی را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «خط قرمزی که تهران برای ابوظبی روشن کرد» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود.
احیای روابط ایران و عربستان سعودی
برخی از چشمگیرترین نتایج حرکت جدید عادیسازی خاورمیانه در نیمه اول سال 2023 به دست آمده است. عربستان سعودی و ایران در اقدامی به خصوص قابل توجه، پس از سالها دشمنی و سوءظن متقابل، توافق کردند که روابط دیپلماتیک خود را در ماه مارس احیا کنند. در پیگیری تنشزدایی با ایران، مقامات سعودی دریافتند که رویکرد «فشار حداکثری» ترامپ شکست خورده و به راههای جایگزین نیاز دارند. مقامات ارشد امنیتی ایران و عربستان سعودی برای چند سال گفتگوی متناوب دوجانبه را ادامه دادند تا اینکه در اوایل سال جاری، چین وارد عمل شد. با خارج شدن واشنگتن از صحنه، پکن احتمالا متوجه شد که فرصتی غیرمعمول برای کمک به دو طرف برای دستیابی به توافق دارد.
این پیشرفت به ویژه با توجه به تاثیرات رقابت ایران و عربستان در سالهای اخیر، به ویژه در یمن، مورد استقبال قرار گرفت. همچنین امکان گفتوگوی منطقهای گستردهتر درباره موضوعات مورد علاقه مشترک، مانند تأثیر تغییرات آب و هوا، انتقال انرژی، و جنگ روسیه در اوکراین را افزایش میدهد. علاوه بر این، مانند همتایان اماراتی خود، با کاهش تهدیدات ایران برای زیرساختهای نفتی، سعودیها خود را در موقعیت بهتری برای عادیسازی روابط با اسرائیل قرار دادهاند.
آشتی جهان عرب با بشار اسد
یکی دیگر از اقدامات قابل توجه ذیل پروژۀ عادیسازی، تلاش برخی از رهبران عرب برای بازگرداندن روابط با رژیم سوریه بوده است. امارات متحده عربی با فرستادن وزیر خارجه خود به دمشق در نوامبر گذشته و افزایش کمکها و تجارت در این زمینه پیشرو بود. سپس در ماه مه، اتحادیه عرب پس از آخرین فشار عربستان سعودی، سوریه را دوباره در صفوف خود پذیرفت. در برداشتن این گامها، رهبران عرب خلیج فارس به طور موثر اذعان میکنند که اسد پیروز شده است. اما آنها همچنین به تلاش های طولانیمدت برای دور کردن اسد از حامیان ایرانیاش و مقابله با مشکل رو به رشد قاچاق مواد مخدر تحت حمایت دولت از سوریه به خلیج فارس میافزایند. (مقامات گمرکی در اردن و خلیج، میلیونها قرص کاپتاگون را کشف و ضبط کردهاند و نیروهای اردنی به دنبال قاچاقچیان رفتهاند و برخی را حتی در داخل سوریه به قتل رساندهاند.)
ترکیه در بهار امسال با تشویق روسیه گفتگوها را با دمشق از سر گرفت. قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ماه مه اعلام کردکه فعالانه به دنبال راهی برای بازگشت پناهجویان سوری به سوریه است. و امارات متحده عربی با فرمانده شورشیان کرد در شمال سوریه به منظور نزدیک کردن این گروه به دمشق گفتگو کرد.
توافق ایران و عربستان موقتی است؟
دیپلماسی فعال، از منظر پیشگیری از مناقشه، چرخش خاورمیانه به دیپلماسی و عادیسازی مزایای، انکارناپذیری دارد. بسیاری از درگیریهای درهمتنیده منطقه – بین اسرائیل و حماس، اسرائیل و ایران، و اسرائیل و حزبالله – تنها یک ماشه از تشدید تنش بزرگ است. یک اشتباه محاسباتی یا ارتباط نادرست، یا موشکی که به مدرسه یا مرکز خرید اصابت کند نه به یک هدف نظامی یا یک میدان باز، میتواند زنجیرهای از حوادث غیرقابل کنترل را رقم بزند. در چنین شرایطی، داشتن خطوط ارتباطی موجود و دیپلماسی فعال حیاتی است، حتی اگر این کانال ها متخاصم فوری را درگیر نکنند.
به همین ترتیب، مشخص نیست که توافق ایران و عربستان تا چه اندازه قدرت ایران را در منطقه تغییر خواهد داد. در کوتاه مدت، این توافق می تواند تنشهای منطقه ای به ویژه در یمن را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. اما اگرچه ایران ممکن است حوثیها را وادار کند تا با سعودیها به توافق برسند، اما بعید است که ردپای منطقهای خود را کاهش دهد یا از حمایتاش از نیابتها و متحدانی مانند حوثیها، حزبالله، گروههای شبهنظامی در عراق یا رژیم سوریه بکاهد. اسد ممکن است ورود مجدد سوریه به اتحادیه عرب را تضمین کرده باشد، اما این اتحادیه یک ملغمه عمیقاً تقسیم شده و بی دندان از کشورهای عربی است. تا زمانی که تحریم های غرب علیه سوریه پابرجا باشد یا تا زمانی که اسد برای بقای خود به طور انحصاری به ایران و روسیه تکیه کند، سرمایه گذاری های خلیج فارس به هیچ وجه به دمشق نمی رسد. در هر صورت، عربستان سعودی و ایران احتمالاً به اختلاف بر سر قدرت و نفوذ منطقه ای ادامه خواهند داد.
شکست ائتلاف منطقهای علیه تهران
پیمان ابراهیم نیز با محدودیت های قابل توجهی همراه است. اگرچه آنها تغییر قابل توجهی در صف بندیهای منطقهای ایجاد می کنند، اما بسیاری از محرکهای اصلی مناقشه، به ویژه در رابطه با اشغال نظامی اسرائیل در کرانه باختری و غزه، مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. اسرائیل و امارات متحده عربی از افشای روابطی که سالها در سایه آن را پرورش میدادند، سود متقابل میبرند. علاوه بر تجارت و گردشگری – تا کنون، یک طرفه – امارات متحده عربی مشتاق خرید تسلیحات پیشرفته ایالات متحده با چراغ سبز اسرائیل (پیش نیاز سنتی برای معاملات تسلیحاتی ایالات متحده در خلیج فارس) همراه با فناوری نظارتی اسرائیل بوده است. و توسط اسرائیل در اراضی فلسطینی که اشغال کرده است، تقویت شد.
با این حال، روابط جدید اسرائیل و امارات به خوبی از تمایل اسرائیل برای اتحاد ضد ایران فاصله دارد. کشورهای عربی خلیج فارس که از تبدیل شدن به اهداف جانبی در جنگ بین ایران و اسرائیل و/یا ایالات متحده میترسند، به صراحت اعلام کردهاند که نمیخواهند در چنین اقدامی مشارکت داشته باشند. نزدیکی عربستان و امارات با ایران، چشمانداز چنین اتحادی را در هر صورت دفن کرده است.
تاثیرات مخرب پیمان ابراهیم بر صلح منطقهای
تأثیر این توافقنامه بر جستوجوی مخاطرهآمیزتر برای توافق اسرائیل و فلسطین، بهویژه مخرب بوده است. برای کسانی که در واشنگتن فکر می کنند عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل می تواند باعث پیشرفت در وضعیت فلسطین شود، ارزش نگاه کردن به نتایج توافقات موجود را دارد. مقامات اماراتی استدلال کردند که روابط نزدیکتر امارات متحده عربی با اسرائیل تأثیر مثبتی بر این موضوع خواهد داشت، اما تا کنون آنها تقریباً چیزی برای نشان دادن ندارند.
در عوض، اسرائیلی که اکنون توسط یک کابینه راستگرای تندرو رهبری میشود، شهرکها را گسترش داده و تدابیر نظامی شدیدتری را در سرزمینهای اشغالی دنبال کرده است، در حالی که تقسیم اردوگاه عربی را به عنوان یک پیروزی بزرگ به حساب میآورد. این توافقنامهها بر ابتکار صلح عربی در حال مرگ که دو دهه پیش توسط عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی ارائه شد، میخ زد. در پاسخ، دیپلماتهای سعودی تلاش کردهاند تا بر اهمیت پایدار این طرح تاکید کنند، اما به نظر میرسد که چنین تلاشهایی بیشتر با هدف ایجاد یک موضع چانهزنی انجام میشود تا تلاشی واقعی برای احیای این طرح.
بیشترین چیزی که کشورهای عربی خلیج فارس که امروز می توانند بر سر آن به توافق برسند نوعی صلح اقتصادی برای فلسطینی های تحت کنترل اسرائیل است، همانطور که "صلح تا سعادت" ترامپ در سال 2020 تلاش کرد آن را به اجرا بگذارد. اما فلسطینی ها هرگز تمایلی برای چنین پیشنهادهایی نشان نداده اند. در مواجهه با همه مشکلات، آنها همچنان به آرزوی ایجاد یک کشور مستقل از خود یا، در صورت عدم موفقیت، اعمال حقوق برابر برای همه مردم در قلمروی بین دریای مدیترانه و رود اردن – که برای اکثر اسرائیلیها غیرشروع است، ادامه میدهند. آنچه در عوض در حال ظهور است، سیستم کنترلی است که سازمانهای حقوق بشر برجسته فلسطینی، اسرائیلی و بینالمللی میگویند که با تعریف قانونی آپارتاید مطابقت دارد – اکنون با حمایت مؤثر طرفهای عرب توافقنامه ابراهیم.
تداوم درگیریهای اسرائیل و فلسطین
در همین حال، درگیری اسرائیل و فلسطین ادامه دارد و به طغیانهای خشونتآمیز در طیف وسیعی از جبهه ها با فرکانس فزاینده تبدیل می شود. هر دو جامعه اسرائیل و فلسطین آنقدر دو قطبی شدهاند که هیچ یک نمی توانند یک راه حل پایدار با مذاکره برای مناقشه ارائه دهند. و اگرچه اسرائیل ممکن است ادعای موفقیت چشمگیری در استعمار کرانه باختری داشته باشد، دیر یا زود باید با واقعیت تغییرات جمعیتی روبرو شود که بنیادهای دولت یهودی را به چالش می کشد. در خاورمیانه گستردهتر، این واقعیت که قهرمانان اصلی درگیریهای منطقه – اسرائیل و دشمنانش – حتی با یکدیگر صحبت نمیکنند، خطر یک شعلهور شدن بزرگ در لبنان یا سوریه، اگر نه در ایران، را افزایش میدهد.
همچنین به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش از سوی ایالات متحده بر قلمرو مورد مناقشه صحرای غربی – هدیه ترامپ به پادشاهی برای موافقت با عادیسازی روابط با اسرائیل – کمک زیادی به حل این مناقشه پسااستعماری که تقریباً نیم دهه از آن می گذرد، نکرده است.
شکاف ملتها و دولتها
شاید مهمتر از همه، موج عادیسازی خاورمیانه بعید به نظر میرسد که به خود مردم رنجدیده منطقه کمک کند. زیرا عمیقترین محرک درگیریها ارتباط چندانی با دیپلماسی نخبگان ندارد و همه چیز به نحوه مدیریت اقتصاد و اداره جوامع خود توسط دولتها مربوط میشود. به هر حال، این اهانت و خشم مردم نسبت به نخبگان حاکم – همبستگی و ناتوانی آنها در ارائه خدمات اولیه قابل اعتماد یا، در بحبوحه کمربند بستن، توزیع انبوه انبوه برای کسانی که بیشتر به آن نیاز داشتند – بود که مردم را در جریان شورشهای 2011 به خیابانها فرستاد و تولید کرد. فریاد مشترک برای عدالت اجتماعی برخی از کشورهایی که در سال 2011 از آشفتگی نجات یافتند – الجزایر، لبنان، عراق، سودان – هشت سال بعد شکلی از آن را تجربه کردند.
رژیمهایی که توانستند طوفان خشم مردم را پشت سر بگذارند – مصر، سوریه، الجزایر، و شاید اکنون نیز تونس، هر چند امروز تحت رهبری استبدادی متفاوت – خود را بهعنوان دولتهای «خشن» بازسازی کردهاند: از لحاظ داخلی ضعیف اما با حداکثر منابع برای پلیس و نظارت و کنترل های اجتماعی پیشرفته. کشورهای عربی خلیج فارس که ضدانقلاب پس از 2011 را رهبری کردند (کودتای 2013 علیه مرسی در مصر) راه را نشان دادند – با کمک فناوری اسرائیل. دهههای گذشته نشان دادهاند که دولتهای سرکوبگر میتوانند برای مدتی طولانی دوام بیاورند، اما ناتوانی فزاینده آنها در مقابله با فشارهای اجتماعی و اقتصادی انباشته در نهایت به پایان خود میرسد. گزارشهای مهم توسعه انسانی عربی سازمان ملل در سالهای ابتدایی قرن حاضر هشدار میدهد که نظام دولتی عربی که در توسعه انسانی عقب مانده و با تمام آسیبهای اجتماعی-اقتصادی دیگر آن عقبمانده است، ناپایدار است – که پیشبینی قیامهای چند سال بعد بود.
با این حال، امروز چالش ها تنها بدتر شده اند. خاورمیانه اکنون با زخمهای جنگ، همهگیری کووید-19، رشد سریع جمعیت، بیکاری گسترده جوانان و شهرنشینی کنترلنشده مواجه است، بدون در نظر گرفتن تغییرات آب و هوایی و انتقال نوپای به انرژی پاک. در حال حاضر هیچ دولتی در منطقه توانایی مقابله جدی با این مسائل را ندارد.
این خبر خوبی است که در بالاترین سطوح حکومتی، به نظر میرسد که بسیاری از حاکمان خاورمیانه ترجیح میدهند با هم کنار بیایند. اما این فقط نیمه پر لیوان است. حمله یک پهپاد حوثی به یک مرکز خرید ابوظبی، یک مرد لبنانی که از حصار مرزی با اسرائیل بالا میرود و به اتوبوس حمله میکند، نیروهای امنیتی اسرائیل جوانان فلسطینی را در داخل مسجد الاقصی در اورشلیم می کشند و کل جهان اسلام را ملتهب می کنند، یا مصر بدهی خود را نمی پردازد و مجبور به کاهش یارانه های نان و سوخت – تصور رویدادی که می تواند به سرعت ظاهر فعلی ثبات منطقه را تغییر دهد بسیار آسان است. و حتی اگر مردم به زودی مجدداً در تعداد زیادی به خیابان ها نیایند، فشار عمومی برای بهبود حکومتداری ادامه خواهد داشت. رژیمهای خودکامه ممکن است درک کنند که چگونه نظم بخشیدن به خانههایشان به آنها اجازه میدهد تا با چالشهای سختی که بینظمی جهانی همچنان به آنها وارد میکند، بهتر مقابله کنند. سوال این است که آیا از فرصت استفاده خواهند کرد؟
در همین رابطه:
- عصر تازه آشفتگی در خاورمیانه؛چگونه جنگ اوکراین سلطان و شاهزاده را به هم نزدیک کرد؟
- بازیوتاج تخت سلاطین؛ آغاز جنگ پنهان جدید در خاورمیانه
- اختلاف پسرعموهای بالا گرفت؛ بنسلمان امارات را تهدید به محاصره بدتر از قطر کرد!
منبع: اکوایران