جماران تازهترین سخنان سیدحسن خمینی درباره اخراج اساتید، وضع اقتصادی کشور و انتخابات مجلس سال جاری را منتشر کرد.
اهم اظهارات حجتالاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی را در ادامه بخوانید؛
*امروز بی تردید درد اصلی جامعه «درد اقتصادی» است؛ همه دلشان برای این مشکل میسوزد و حتی متصدیان امر نیز وجود آن را کتمان نمی کنند. افت تولید ناخالص داخلی کشور و سرانه خانوارها نسبت به کشورهای همسایه، رشد پایین سرمایه گذاری، استهلاک بالا و… از جمله این مشکلات کشور است.
*حال اقتصادی جامعه خوب نیست، این مشکل از زندگی تک تک افراد شروع میشود. کافی است مسئولین پای خود را از خانه بیرون بگذارند؛ با هر کسی که مواجه شوند، این مصیبت و مشکل را لمس خواهند کرد. البته آنها میگویند جلو رشد تورم گرفته شده و ما امیدواریم ان شاء الله به سمت تصحیح هم پیش برود. چون هر دولتی که بر سر کار می آید را از رفیقهای ما باشد یا نباشد فرقی نمیکند، باید کمک کرد تا درد جامعه را کم کند. لذا تحلیل وضعیت به معنای این نیست که زحمت کسی نادیده گرفته شود و یا احیانا کمک نشود به اینکه آن فرد مشکلات را حل کند.
*برخی از کشورهای حاشیه ما هم با شتاب بسیار بالایی به سمت توسعه میروند که این آینده مشکلدارتری را ایجاد میکند. شاید متن جامعه خودش را با کشورهای دورتر مقایسه نکند، بلکه با همسایگانش مقایسه میکند و شتاب پیشرفت در آنها را در قیاس با کندی کشور ما در این زمینه، تحمل نمیکند. مردم این درد را از چشم حاکمیت می بینند که تا حدی هم درست است. این قیاس، دردی است که هست و در آینده ممکن است بیشتر شود، و به سبب چشماندازی که وجود دارد، یکی از آثار آن پدیده مهاجرت خواهد بود؛ که واقعیت بسیار تلخی است که در کشور وجود دارد.
* بیمدیریتی، مدیریت سوء و توجه نکردن به ظرفیتهای داخلی حتما نقش دارد. ولی یکی از عوامل مهم آن، عدم النفعی است که ما در ارتباط با دنیا داریم. بخشی از این امر به خاطر تحریمهای سنگین است. البته دشمنی آنها هم از سالهای اول انقلاب بوده، اما در دوره آقای ترامپ بیشتر شده و امروز آثار تحریمهای به تعبیر خودشان «کمرشکن» و طاقتفرسایی که میخواستند بر کشور ایجاد کنند، در بخشهای مختلف لمس میشود.
*بحث مهم این است که راه عبور از این وضعیت، یعنی سیاست خارجی مشکلدار ما و حتی وضع مشکلات داخلی مدیریتی ما، چیست؟ یعنی آیا راه آن به تعبیر امروزیها «خالصسازی» و «یکدست شدن حاکمیت» است؟ طبیعتا کشوری که درصد بالایی از درآمدش وابسته به نفت است، اگر نفتش فروش نرود جیبش بیپول میشود. وقتی نفت فروش نرود، سرمایهگذاری صورت نمی گیرد و مشکل اشتغال پدید میآید. من فکر میکنم راه هرکدام اینها از مسیر سیاست داخلی ما میگذرد. یعنی راه حل مشکلات در حوزههای اقتصاد، تحریم و بقیه موارد از مسیر سیاست داخلی کشور می گذرد. تا وقتی یک دولت با پشتوانه عمیق مردمی و حمایت قوی طبقات محروم و متوسط، و مورد اعتماد شهرهای بزرگ و روستاها نداشته باشید، امکان عبور از این بحران وجود ندارد. رفتن به سمت هستههای متصلب و جمعهای محدود، راه حل نیست، بلکه بیشتر مشکلآفرین است.
*مشکل اصلی اقتصادی است که بخشی از راه آن مدیریتی و بخش زیادی سیاست خارجی است؛ ولی راه حل همین دو امر نیز از سیاست داخلی میگذرد. به همین جهت چارهای جز این نداریم که سیاست داخلی را تصحیح کنیم. دلیل غلط بودن یک سیاست نتایج آن است؛ اگر نتیجه خوبی نداشت، غلط است. امام تعبیر زیبایی دارند که می گویند، «حرف مرد دو تا است». هیچ لزومی ندارد که اگر انسان راهی رفت و اشتباه بود، آن را ادامه بدهد؛ بلکه باید شجاعانه برگردد و بگوید این راه اشتباه بود.
*دو سؤال بسیار مهم پیش روی امر انتخابات است. اولین مهم سؤال این است که آیا بین شخص «الف» و «ب» اگر بالای سر دولت یا حکومت قرار بگیرند، تفاوتی وجود دارد؟ امروز یأس بسیار زیادی که در جامعه هست، ناشی از این است که این سؤال به طور پررنگ پاسخ داده نشده است؛ همه باید این سؤال را پاسخ دهند. چون بعضا برخی از ما از روی عصبانیت و یا از روی تحلیل هایی، میگوییم فرقی نمیکند.
*فرض کنیم فردا من و شما فردا به عنوان دو انسان عادی میخواهیم در صندوق رأی بیاندازیم. اگر بگویند هیچ فرقی بین «الف» و آقای «ب» نیست، چرا رأی بدهم؟! معروف بود که در آمریکا میزان مشارکت در مواردی پایین بود، چون بیشتر زندگی آنها با شهرداریها و شوراهای ایالتی است و انتخابات ریاست جمهوری فرقی برای آنها ندارد. البته در انتخابات بین بایدن و ترامپ مشارکت بالا گرفت. در انتخابات ترکیه نیز که بیش از 90 درصد مشارکت وجود داشت، به دلیل تفاوت بین اردوغان و رقیبش بود.
*همیشه گروهی هستند که ممکن است بگویند رأی ما تقویت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی است و اگر افراد هیچ فرقی هم نکند، انتخابات را مثل راهپیمایی میبینند؛ یعنی در حقیقت میخواهند شرکت کنند تا اصل نظام تقویت شود. ولی بخش بزرگی از جامعه انتخابات را برای خودشان و زندگی خودشان میخواهند. چرا انتخابات شوراها معمولا پررنگ است؟ به خاطر اینکه در زندگی آنها تأثیر دارد.
*انتخابات مثل عروسی برادر است؛ آدم میتواند نرود، ولی برای نرفتن هم باید دلیل داشته باشد! اگر بگوید نمیآیم، گام بعدی چیست؟! اما این بخشی از ماجرا است؛ بخش دوم ماجرا این است که آیا امکان رقابت این دو تفکر فراهم است؟! واقعا در پیدایش یأس، سهم بزرگی متعلق به عملکرد بسیار غلط در دورههای قبل است.
۲۷۲۷
منبع: خبرآنلاین