منِ بی سهمیه، منِ متصل به هیچ جا

دکتر حمزه خواستار عضو هیئت علمی گروه مدیریت دانشگاه خوارزمی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «منِ بی سهمیه، منِ متصل به هیچ جا» نوشت:

آن موقع تازه از رساله دکترایم دفاع کرده بودم. کار درست حسابی نداشتم، پول درست حسابی هم همینطور. طی چند سال گذشته‌اش درخواست هیات علمی شدنم در چندین دانشگاه رد شده بود و دچار نوعی درماندگی برای گرفتن چنین شغلی شده بودم. نمی‌دانستم مشکل چیست! رزومه بدی نداشتم: رتبه اول مقطع کارشناسی بودم، رتبه یک کنکور ارشد و همچنین کنکور دکتری. ده تا مقاله علمی پژوهشی منتشر شده و تعداد بیشتری مقاله کنفرانسی و فصل کتاب و دانشنامه و همکاری در پروژه تحقیقاتی داشتم. کلی ستاره ساختگی روی سینه‌ام بود و فکر می‌کردم اینها مهمند.

بعد از دفاع از رساله دکتری به مدیر گروه مدیریت دولتی دانشگاه تهران (جایی که ارشد و دکتری گرفته بودم) ایمیل زدم و درخواست کردم که برای من یک درس حق التدریس بگذارند. جواب ایمیلم را داد ولی من را پیچاند و گفت «اگر باشه چشم خبر میدهم» و از این داستان‌ها؛ بعد از گذشت سال‌ها هنوز خبر ندادند ایشان.

آن زمان در دانشگاه تهران می‌گفتند کسی که درس به عنوان حق التدریس اینجا می‌گیرد باید هیات علمی باشد، رشته اش مرتبط باشد، کل مقاطعش دانشگاه دولتی بوده باشد، آخر ما استانداردمان بالاست. قوانین جالبی بودند اما یونیورسال نبودند. این قوانین خم می‌شدند؛ در برابر قدرت. در برابر کسانی که در قدرت بودند قوانین معلق می‌شدند و وجود نداشتند.

همان زمان کسانی بودند که با رانت و توصیه و مصوبه دانشجوی دکتری شده بودند و کلاس‌ها را به بهانه اینکه دغدغه اجرایی دارند نمی‌آمدند. در برگه امتحان هم سوالاتی که استاد داده بود را تکرار می‌کردند بدون اینکه جوابی بنویسند. البته آنهایی که لفاظی‌گری بلد بودند چند صفحه بی ربط می‌نوشتند. پایان نامه را هم می‌دادند کسی برایشان بنویسد. با همین وضعیت می‌رفتند و دفاع می‌کردند. برای این گروه قوانینی که تو سر ما می‌زدند موضوعیت نداشت. بعد از دفاع به آنها درس می‌رسید. سر کلاس هم یک کتاب می‌دادند دانشجوها فصل به فصل ارائه دهند، تازه TA هم می‌گرفتند (واقعا نمی‌دانم سر کلاسی که دانشجو ارائه می‌دهد دستیار به چه کاری می‌آمد؟ شاید سال‌ها بعد جواب این سوال را بفهمم). آن زمان هم البته بودند اساتیدی که در برابر این کرنش دانشگاه در برابر قدرت سیاسی ایستادند، اما جریان غالب، فروختن استقلال دانشگاه به زورمندان و توزیع کنندگان قدرت و بودجه بود.

در خبرها شنیدم که سعید حدادیان مداح، استاد درس متون نظم پایداری (مقطع ارشد) دانشگاه تهران شده است. رزومه‌اش را بررسی کردم؛ ارشد و دکتری را در رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد گرفته و در ۵۸ سال عمر پربرکتش فقط و فقط یک مقاله علمی پژوهشی منتشر کرده. درس متون نظم پایداری که سهمش شده مربوط به رشته ادبیات فارسی است و ربطی به دکترایش ندارد. دانشگاهی هم که تحصیل کرده از نظر اعتبار بسیار پایین‌تر از دانشگاه تهران است. کاری به فعالیت‌های دیگرشان ندارم ولی حدادیان ارتباطی با فضای آکادمیک ندارد.

حدادیان اولین نفری نیست که این سهم را گرفته، آخرین هم نخواهد بود. این وضعیت اجتماعی و سیاسی کنونی جامعه است که باعث شده تا این حد موضوع برجسته شود. حساسیت ما به خیلی چیزها بالا رفته و این خوب است. هر چند زندگی‌مان در سیاست و خبرهای منفی غرق می‌شود، اما این تلاشی است از سمت قشر پرتعداد و به حاشیه رانده شده در برابر درصد اندکی قدرتمند که همه چیز را می‌خواهند: اعتبار، پول، تصمیم گیری، آموزش. همه چیز.

چه بسیار دانش آموختگان دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران یا بقیه دانشگاه‌ها که صلاحیت تدریس درس متون نظم پایداری را دارند، اما برایشان قوانین سفت و سخت وجود دارد. سرشان به سنگ می‌خورد و در بهترین سالهای عمرشان فکر می‌کنند لیاقت استاد شدن و انتقال تجربه را ندارند. در حالی که در زمینه خودشان بهترین هستند و کلی ستاره واقعی روی سینه‌شان هست.

انتهای پیام

برچسب هاحمزه خواستار دانشگاه سعید حدادیانمنبع: انصاف نیوز

منتشر شده

در دسته بندی


با عنایت به اینکه سایت «یلواستون» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع مطلب و کاربران است. (قانون تجارت الکترونیک)

یلواستون نقشی در تولید محتوای خبری ندارد و مطالب این سایت، بازنشر اخبار پایگاه‌های معتبر خبری است.